حرفهای عادی

Saturday, June 25, 2011

زنگ دیکتاتور

ترس از سیستم پلیسی استالین طوری بود که در كنفرانسهای حزب کمونیست پس از تجليل از استالين , شركت كنندگان همه به پا میخواستند و شروع به كف زدن میكردند. هيچ كس جرات نداشت اولین نفری باشد که کف زدن رو متوقف میکنه و تشویق مدت طولانی ادامه پیدا میکرد و برای حل این مشکل زنگی تعبیه شد که با صدای زنگ , تشویق متوقف میشد.

Monday, June 20, 2011

ویروس رفتاری

‎"نا مردی" ویروس واگیر داریه که "ناغافل" از نزدیک ترین دوستامون منتقل میشه

این دوره زمونه

تا کی یک نفر کار کنه و ده نفر بخورن, حالا وقتش شده که ده نفر کار کنن و یک نفر بخوره

Sunday, June 5, 2011

نفت کارت

یک سالی هست که همه امکانات رفاهی (حتی ناهار) ما رو حذف کردن و به جاش "نفت کارت " دادن که مثلا پول اون چیزا رو توش میریزن و میشه باهاش خرید کرد, من هم که کلن بلد نیستم با این کارتها کار کنم تازه خریدی هم ندارم , امروز از فرصت تعطیلی استفاده کردم و با احمد فرجی به شعبه اصلی "شهر کتاب"- که  تازگیها تو خیابان شریعتی نرسیده به معلم باز شده-رفتیم و چند تا کتاب خریدیم و یه چای هم تو کافه اش خوردیم و اولین هزینه از "نفت کارت" رو خرج کار فرهنگی کردم.