حرفهای عادی

Thursday, March 29, 2012

سفر به نپال- بخش اول

همیشه وقتی مستندهای مربوط به نپال رو از تلویزیون میدیدم و یا خاطرات کسانی که به نپال رفته بودند رو میخوندم دوست داشتم که بتونم به این کشور سفر کنم تا بخشی از زیبایی ها و مردم این سرزمین شامل  9 قله از چهارده قله بالای 8000 متر جهان, رشته کوهها ودرههاي بکر و دست نخورده، رودخانه های خروشان و پرآب ، حيات وحش منحصر به فرد, معماری عجیب و زیبای معابد بیشمار, قصرهای دیدنی شاهان و مردماني خونگرم و دوست داشتني رو از نزدیک ببینم و بلاخره تونستیم روزهای پایانی سال 90 بارمون رو جمع کنیم و به این کشور زیبا که کم کم داره به  یکی از کشورهای مهيج و پر جاذبه مقاصد گردشگری تبدیل میشه سفر کنیم.
برای سفر به نپال پرواز مستقیم از تهران وجود نداره ولی به دلیل وجود حدود یک میلیون کارگر نپالی در کشورهای حوزه خلیج فارس, پروازهای زیادی از این کشورها به نپال انجام میشه که ما از طریق هواپیمایی قطر و شهر دوحه به کاتماندو پرواز کردیم.
موقعی که به کاتماندو رسیدیم برای دریافت ویزا نیاز به 30 دلار و یک قطعه عکس 3*4 بود که در عکاسی فرودگاه به قیمت 250 روپیه نپال( در حدود 7500 تومان با نرخ دلار 2000 تومان) تهیه کردیم و در خروجی فرودگاه یک سیم کارت نپالی به مبلغ 150 روپیه و 600 روپیه شارژ اضافی خریدیم که همه جا خط میداد و شارژش علی رغم چند بار تماس با ایران و تماسهای مکرر با شماره های نپالی تا پایان سفر تموم نشد و نشون میداد که هزینه تلفن همراه پایین بود.
وقتی که از فرودگاه بسیار کوچک و قدیمی کاتماندو خارج شدیم کمی تو ذوقم خورد, شهری شلوغ, کثیف و با خیابانهای درهم که مدام صدای بوق ماشین های بسیار فرسوده و قدیمی ( که عمدتا ساخت شرکت تاتا هند است) و موتورسیکلت های زیاد در فضای همراه با گرد و غبار دائمی شنیده میشد تقریبا خبری از نور و برق سراسری نبود و بعضی مغازه های مثلا شیک با موتور برقهای کوچک و نوری ضعیف, سعی کرده بودند رونقی به کسب و کارشان بدهند و باقی مغازه ها یا تعطیل بودند و یا اینکه با چراغ زنبوری و فانوس روشنایی محدودی در دکه شان بوجود آورده بودند.
به محض ورود به هتل که با دیزل ژنراتوری قدیمی روشن شده بود بنا بر سنتشان حلقه گل های زرد رنگی به گردنمان انداختند
ادامه دارد............

Tuesday, March 6, 2012

ادای مسابقه

من از وقتی که سن و سالم کم بود دوست داشتم در مسابقات تلویزیون شرکت کنم و به همین دلیل بود که وقتی دانشگاه قبول شدم و اومدم تهران هر اطلاعیه و دعوتنامه ای که برا شرکت در مسابقات تلویزیون میدیدم پُر میکردم و میفرستادم تا اینکه بلاخره در ترم دوم دانشگاه به یه مسابقه ورزشی در شبکه سه  دعوت شدم و با اینکه اطلاعات ورزشیم خیلی کم بود ولی نخواستم این فرصت رو از دست بدم و در مسابقه شرکت کردم, مسابقه ای که "آقای کوتی" مجریش بود و از شانس خوبم, رقیبام از من هم بیغ تر بودند, طوری که  من با 4 پاسخ درست از 20 پرسش, اول شدم, ولی تهیه کننده برنامه اومد گفت:« اگه مسابقه با این نتایج  پخش بشه آبروریزی میشه وما باید امتیاز ها رو به تناسب بالا ببریم» و قرار شد مسابقه  رو دوباره اجرا ( نه برگزار) کنیم و از ما خواستن که ادا مسابقه رو در بیاریم و با ترکیب(میکس) مسابقه واقعی با مسابقه تقلبی برنامه ای ساختن که هر کس میدید فکر میکرد که اطلاعات ورزشی ما خیلی بالاست و در پایان  من 18 پاسخ درست به  20 پرسش دادم و رقیبام هم به تناسب امتباز مسابقه واقعی 17, 16و 16 پاسخ درست دادند و به ترتیب دوم, سوم و چهارم شدند.