حرفهای عادی

Monday, December 22, 2014

زحمت کش

اگه اهل دیدن فوتبال وطنی باشید حتما شنیده و دیده اید که گزارشگرها وقتی میخواهند از بازیکنها تعریف کنند از واژه های مثل "خلاق" "بازی ساز" "باهوش" فرصت طلب" "با تعصب" "زحمت کش" و ...استفاده میکنند. معمولا "زحمت کش"ها خوب می دوند تلاش میکنند از جان مایه می گذارند اما دریغ از اندکی فکر و استعداد! اینان می دوند تا بی استعدادیشان را جبران کنند. نمونه آشنای اینان برای هم سن و سالان من, سیروس دین محمدی است, بازیکنی که تمام ویژگی های یک " زحمت کشِ در وسط زمین" را داشت. سالها از بازی سیروس دین محمدی میگذرد اما همچنان برای من, نماد آدمهای "زحمت کش" باقیمانده است و هنگامی که فردی در تعریف من از واژه "زحمت کش" استفاده میکند ناگهان آلارم خطر و هشدار در ذهنم به صدا در می آید و  خودم را یک دین محمدی در وسط زمین چمن آزادی تصور میکنم که صدهزار نفر از نزدیک و میلیونها نفر از تلویزیون نگاهم میکنند و با حالتی از ترحم و البته کمی محبت برایم دل میسوزانند که کاش این آدم - با این همه دوندگی -  کمی هم  فکر میکرد تا لااقل دویدن هایش اثر بیشتری داشت.

Sunday, December 14, 2014

دام

معمولا روشنفکران چپ قشنگ حرف میزنند ولی حرفهای قشنگی نمی زنند, اگر حواسمان را جمع نکنیم خیلی راحت در دامشان گرفتار میشویم, مخصوصا اگر خودمان را در طبقه دانایان و نخبگان تصور کنیم. مثلا حرفهای آقای اباذری در مورد مرحوم پاشایی را بشنوید. انتقادهای تند و همراه با توهینی از مردم دارد که چرا ذائقه فرهنگی و هنری جامعه مبتذل شده و مردم از موسیقی سطح پایین خوششان می آید, بعد به این دلیل نتیجه میگیرد کل جامعه ایرانی ابله است. بیاید فرض که اینان قدرت بگیرند, آن وقت چه میکنند؟ ابتدا شروع میکنند به کار فرهنگی! با دُپینگ و بودجه های دولتی از موسیقی مورد نظرشان حمایت مالی میکنند تا مردمی که شعور و درکِ فهم موسیقی خوب و فاخر (!) را ندارند به سرمنزل مطلوب رهنمون کنند. چون موفق نمی شوند میروند سراغ بستن و توقیف کردن. اما بگیر و ببند هم جواب نمی دهد, حالا مشکل را در جای دیگری باید جستجو کنند. چه چیزی بهتر از دستهای پنهان توطئه گران داخلی یا خارجی می تواند پاسخی به عدم پیروی عوام از نظرات این نخبگان باشد. تمامیت خواهان چهره ها و حرفهای متفاوت دارند ولی در یک چیز مشترک هستند. هیچ وقت به فکر و اعتقادشان شک نمیکنند.

Friday, December 12, 2014

out source

هفته گذشته در یک دوره آموزش یا بهتر بگویم آشنایی با نرم افزار پریماورا شرکت کرده بودم. شرکت ما با شرکت x یک قرارداد بسته بود تا این دوره را برای 20 نفر از پرسنلش برگزار کند. شرکت x استاد دوره را از شرکت z برای تدریس دعوت کرده بود. کلاسها و امکاناتِ دوره را هم از سازمان مدیریت صنعتی اجاره کرده بود. سازمان مدیریت صنعتی هم برای تامین غذا با رستوران w قرارداد بسته بود و کامپیوترها و لب تاپهای مورد نیاز را هم از شرکت y اجاره گرفته بود. راستش رو بخواهید درمدت یک هفته ای دوره نتوانستم از پریماورا مطالب زیادی یاد بگیرم ولی شاید یکی از زیباترین و کاراترین  ساختارهای  کار بر مبنای out source را از نزدیک دیدم.