حرفهای عادی

Saturday, June 30, 2012

چراغ قرمز

اگه کمی اهل دقت به اطرافتان باشید می تونید, آدمهای معروف سیاسی یا هنری را در خیابانهای تهران ببنید که عده ای "عشقِ عکس" دورشان را گرفته اند تا عکسی یا امضایی به یادگار ازشان بگیرند, اما تا حالا نشده بود که خودم هم موبایل را دربیارم و عکسی از "آدم معروفی" بگیرم, ولی امروزوقتی پشت چراغ قرمز بلوار اسفندیار خیابان جردن یه دختری با صدای بلند فریاد زد: "کروبی!!! کروبی!!! .." و شروع کرد به آخوندی که تو یه ماشین 206 صندوق دار نشسته بود دست تکان دادن و ابراز احساسات نشان دادن , نا خود آگاه موبایلم رو در اوردم و تلاش کردم از آخونده که شباهت زیادی به حاج آقا کروبی داشت, عکس بگیرم ولی چراغ" قرمز هميشه طولاني جردن, خيلي زود سبز" شد و راننده 206 صندوق دار که ظاهراً این اتفاق براش تکراری بود, دستی تکان داد و لبخندی زد و رفت و من فقط تونستم یه عکس غیرواضح از فاصله ای دور بگیرم .

Friday, June 29, 2012

نماز جمعه

دوره دبیرستان یه دبیر ادبیات داشتیم که در مورد عقاید مذهبی اش افراط میکرد و دوست داشت بیشتر از اون که هست, مذهبی به نظر بیاد, یه بار سر کلاس گفت:« حدیثی داریم که میگه هر کسی بدون عذر موجه دو جمعه پشت سر هم در نماز جمعه شرکت نکنه, مسلمون نیست.»........ جلسه بعد یکی از بچه های کلاس ما که از اون دانش آموزهای ساده, کم استعداد ولی خرخون بود و از هر فرصتی برای بدست اوردن دل معلم ها و به تبعش نمره استفاده میکرد, برای خود شیرینی گفت:« آقای معلم, من این هفته نماز جمعه شرکت کردم ولی هر چی گشتم, شما رو پیدا نکردم.» معلم بیچاره هم با کلی مِن مِن, عذری اورد و گفت که جمعه قبل اراک نبوده که به نماز جمعه بره... هفته بعد هم رسید و همکلاسی ما دوباره  دستش رو بالا برد و گفت که باز هم جمعه به نماز جمعه رفته ولی معلم رو ندیده و معلم ما این بار هم یه بهانه ای اورد که چرا نتونسته به نماز جمعه بره..... هفته سوم هم داستان تکرار شد ولی این بار معلم ما عصبانی شد و گفت: «به تو چه؟ اصلا نمی خوام به نماز جمعه برم, مگه فضولی؟ » بعدش که کمی اروم شد گفت:« ما آیه قرآن داریم که مسلمونها نباید تو کار هم تجسس كنن...

Tuesday, June 26, 2012

پول جام نمي اورد

شاید اگه قدیمی ها هم لیگ فوتبال و فصل نقل و انتقالات داشتند در کنار ضرب المثل "سواد شعور نمی آورد" از ضرب المثل "پول جام نمی آورد" هم استفاده میکردند تا با استفاده از این ضرب المثل, راحت تر بتوانند تجارب گذشته کسانی که می خواستند با پول هنگفت و ریخت و پاش فراوان تیم شان را در دنیای شبه حرفه ای فوتبال ایران قهرمان کنند و در پایان با شکستی سنگین, صحنه ورزش را به اهلش رها کردند را یادآوری کنند, مثلا همین دو سال پیش مالک تیم استیل آذین با سرمایه گذاری سنگین توانست دو جنین از بهترین بازکنان وقت کشور را جمع کرده وتیمی به اصطلاح کهکشانی ببندد ولی پول حرفه ای به عوامل(بازیکن, مربی, مدیر و ...) غیر حرفه ای باعث شد که استیل آذین حتی نتواند در لیگ برتر باقی بماند و در نهایت به دسته پایین سقوط کرد, الان هم مدیر نابلد و پرمدعی پرسپولیس جا در پای تیم استیل آذین دو سال پیش گذاشته و با هزینه زیادی سعی دارد ناآشنایی اش به فوتبال را پوشش دهد و متاسفانه طرفداران پرشمار پرسپولیس هم اسیر بازی رسانه ای و جوسازی ایشان شده و طوری خوشحال شده اند که انگار پرسپولیس قهرمان شده و جامی را کسب کرده و این در حالی است که مربیان حرفه ای که به اسم و رسمشان ارزش قایل هستند - با تجربه ای که از موارد مشابه دارند- حاضر نیستند اعتبار خود را در معرض ریسک بزرگی قرار دهند و خیلی مودبانه از حضور در پرسپولیس عذرخواهی میکنند.....القصه , به عنوان کسی که از وقتی یادمه طرفدار پر و پا قرص پرسپولیس بودم و سالی چند بار به استادیوم میرم تا تیمم رو تشویق کنم, نگران این تیم هستم, چونکه همانطور که در ابتدای انتصاب روییانیان گفته و نوشته بودم, روییانیان به دلیل عدم آشنایی با قواعد مدیریتی و مناسبات ورزشی و همچنین روحیه غیر ورزشی نمی تواند مدیری موفق برای پرسپولیس باشد و دیدیم که در فصل گذشته نزدیک بود تیم محبوبمان با فانوس بدست ها محشور شود که شانس به دادمان رسید....

Tuesday, June 19, 2012

فيلمِ هنديى به نامِ "همه پرسى"

ژنرال ضيا الحق كه در سال ١٩٧٧ با يك كودتاي نظامي در پاكستان به قدرت رسيده بود، تحت فشار آمريكا ناگزير شد در سال ١٩٨٥ همه پرسي همگاني برگزار كند تا مشروعيتش را به اثبات برساند، طرز بيان همه پرسي كه " همه پرسي اسلامي " ناميده شده بود، بسيار خنده دار، مضحك و شبيه فيلم هاي هندي بود و به اين صورت آمده بود: "آيا مردم پاكستان از جرياني كه فرمانده محمد ضياالحق، رئيس جمهوري پاكستان، پرچم دار آن است تا قوانين پاكستان را با اسلام آن طور كه در قران مجيد و سنت پيامبر اكرم(ص) آمده است، تطابق دهد، حمايت مي كنند." البته براي جلوگيري از رأي " خير"، ضيا به عنوان عمل پيشگيرانه اعلام كرد كه جواب "خير" جرم محسوب شده و سه سال حبس با اعمال شاقه و جريمه اي معادل ٣٥ هزار دلار در پي خواهد داشت.....  بر گرفته از كتاب خاطرات بي نظير بوتو به نام "دختر شرق"

Thursday, June 7, 2012

يك گاو در ازاي يك دختر

 چهار ماه بعد از اينكه" بي نظير بوتو"  از تحصيلات هشت ساله  در هاروارد و آكسفورد به پاكستان برگشت، پدرش با يك كودتاي نظامي از قدرت بركنار و پس از چند ماه حبس و حصر اعدام شد و بي نظيرِ جوان در سن ٢٧ سالگي به منطقه اجداديشان در المرتضي تبعيد شد و چون كليه مردان خانواده بوتو در حبس يا فراري بودند، ناگزير شد در نقش ارباب يا ريش سفيدِ منطقه به دعاوي مردم رسيدگي كند و اتفاقات و دعواهايي را تجربه كرد كه براي يك دختر تحصيل كرده در غرب خيلي عجيب و غريب بوده، مثلا يك روز مرد بي دنداني پيشش ميرود و مي گويد:"پسر عمويش چهل سال قبل پسرش را كشته است، قضاوت " عموي بزرگ" شما اون موقع اين بوده كه من با اولين دختري كه در اين خانواده متولد ميشود، ازدواج كنم. اكنون اين دختر اينجاست، ببيندش، اما او اكنون دخترش رو به من نمي دهد." دخترك هشت ساله اي را ديده كه پشت پدرش مي لرزيد. پدرش با عصبانيت مي گويد:" وقتي دخترم به دنيا امد او هيچ حرفي نزد، اكنون ما در حال تنظيم ازدواج او با خانواده اي ديگر هستيم، نمي توانيم زير قولمون بزنيم، كاش طلبش رو زودتر مطالبه مي كرد." بي نظيراز فكر دختره به لرزه مي افته و  به پيرمرد ميگه:" چون اين دختر نامزد كسي ديگه شده، تو نمي توني بدستش بياري ولي به جاي خسارت ميتوني يك گاو بگيري!!!" يك گاو در ازاي يك دختر، تساوي كه در هيچ يك از مجادله هاي اكسفورد يا هاروارد حاصل نشده بود.