حرفهای عادی

Tuesday, February 28, 2012

بخشش


چند روز پیش پیام کوتاهی از طرف یکی از دوستام دریافت کردم که نوشته بود قصد داره به مکه بره و ازم خواسته بود حلالش کنم و من هم بی درنگ پاسخی که تقریبا همه میدن نوشتم و براش فرستادم و به اصطلاح حلالیتش رو قبول کردم و ازش خواستم که اون هم اگه از من بدی دیده من رو ببخشه  و یه لحظه بعد آرزو کردم که کاش میشد به این راحتی اشتباهات هر کسی با یه جمله "حلالم کن یا ببخش"  بخشیده بشه  و با یه مرور سطحی به خاطراتم متوجه شدم که متاسفانه تعداد کسایی که من رو احتمالا نخواهند بخشید خیلی بیشتر از چند نفریه  که من اونا رو نمی تونم ببخشم ...........

Wednesday, February 22, 2012

مورچه های آتشین مذهبی

من خیلی کم خواب میبنم و یا اگر هم میبنم فراموش میکنم که چی تو خواب دیدم, اما چند شب پیش خوابی دیدم که بد جوری رو اعصابمه و فکر میکنم خیلی هم بی ربط نیست و میتونه در آینده ای نزدیک اتفاق بیفته .....
خواب دیدم تو پاکستان, بنیادگراهای پاکستانی - که معمولا تو اخبار موقع تظاهرات های اعتراضی اونا رو نشون میدن - به قدرت رسیدن و به دلیل اختلافات مذهبی که با ایران دارن با ایران درگیر شده و به ایران حمله کردن و با اینکه تجهیزات نظامی ما از اونا قوی تر و پیشرفته تر بود و اونا فقط  دشنه و شمشیر داشتند, ولی به دلیل اعتقادات قوی مذهبی و جمعیت زیاد تونستن ما رو شکست بدن و مثل مور و ملخ  به ایران سرازیر شدن و شبیه حمله مورچه های آتشین تو کارتونها, کشور ما رو غارت کردن و همه چیز رو نابود کردن........

Tuesday, February 21, 2012

کابوس

متاسفانه شرایطی که  الان توش قرار گرفتیم رو دو سال قبل پیش بینی کرده بودیم, الان هم خیلی نگرانم که پیش بینی هامون برای دو سال آینده نیز تحقق پیدا کنه ........

Saturday, February 18, 2012

حاضر جواب

امروز این پیامک گرفتم و چون جالب بود برا دوستام فرستادم: " فکر آدمی مانند چتر نجاته؛ وقتی کار میکنه که باز باشه" زود یکیشون بهم جواب داد: "فکر آدمی تو توالت هم خوب کار میکنه......"

Thursday, February 16, 2012

اقتصاددان واقع گرا

یکی از دوستام که در همایش "سیاستهای پولی و چالشهای بانکداری و تولید" شرکت کرده بود گفت آقای فرهاد علی نژاد بهترین پیشنهاد و راهکار رو برای اصلاح وضعیت اقتصادی کشور در سخنرانیش مطرح کرد و چون وقتی نوبت نشون دادن پاورپوینت         " پیشنهادات و راهکارهایی برای برون رفت از مشکلات موجود" رسید، اسلایدی فقط شامل صفحه ای سفید بدون هیچ مطلبی در ذیل آن به نمایش گذاشت و گفت در وضعیت موجود هیچ راهکار و پیشنهاد مشخص و قابل اجرایی برای بهبود وضعیت اقفصاد ایران وجود نداره و با تشویق حضار به سخنرانیش پایان داد...........

Friday, February 10, 2012

توالت و تابلوهای آزاد

تو دوره دانشجویی ما رقابت زیادی بود تا بتونیم به عنوان رابط یا مراقب در کنکورهایی که تو دانشگاه برگزار میشه شرکت کنیم و از مختصر پولی که از این راه گیرمون می اومد کمک خرجی در بیاریم و تواین جلسات کنکور ساعات طولانی بیکار بودیم و این فرصتی در اختیار ما قرار میداد تا دست به خلاقیت هایی بزنیم, مثلا من یه بار متوجه شدم که به دلیل          ازدحام, داوطلبین میتونن از توالتهای دختران نیز استفاده کنن و یه کاغذ برداشتم و مطالبِ روی  در و دیوار توالتهای پسران و دختران رو نوشتم که یه مجموعه ای ناب از مطالب سیاسی, اجتماعی, هنری, طنز, ادبی و جنسی در کنار هم بود ( که با گذشت سالها, هنوز هم تو مدارک و یادگاریهای شخصیم نگه اش داشتم) و چند  روز بعد, بخشی از این مطالب رو به دفتر       فرهنگی ( وابسته به نهاد نمایندگی) و سپس مسئولان دانشکده ارائه دادم و سعی کردم اونا رو قانع کنم که اگه جایی مجاز برای نوشته ها  نباشه, همه میرن و جاهای آزاد دیگه ای "هرچه که دلِ تنگشون میخواد" مینویسن و با این ادله تونستیم مجوز اولین تابلوی آزاد بدون قفل و شیشه  رو راه اندازی کنیم و این تابلو به سرعت به یکی از پر بیننده ترین تابلوهای دانشگاه تبدیل شد که هر کسی میتونست با اسم خودش یا با اسم مستعار بدون واسطه مطالبش رو تو تابلوی موکتی بزنه.........
همیشه فکر میکردم که با گسترش اینترنت و راحتی و آزادی بیانِ افکار در شبکه جهانی دیگه نیازی به تابلوهای آزاد نباشه ولی با این فیلترهای که رو اینترنت ایجاد شده, احتمالا مشتری توالتهای آزاد  از این به بعد زیادتر بشه..... 

Sunday, February 5, 2012

توهمهای قهوه خانه ای در تریای شیمی

سال 1380 به پیشنهاد شورای صنفی و همت دکتر میلانی تو دانشکده مهندسی شیمی یه تریا راه افتاد که تو اون دوره خیلی گُل کرد و به سرعت به مرکزی غیر رسمی برای جمع شدن بچه ها تبدیل شد. یه روز من, احمد فرجی و بهزاد طالبی رفتیم به تریا و دیدم که 7-8 نفر ازبچه ها دور یه میز جمع شدند و یکی از دوستامون داره در مورد کتابی به نام " جامعه شناسی مردم آمریکا بعد از حادثه 11 سپتامبر" توضیح میده. ما هم گفتیم: آفرین به آمریکایی ها, هنوز 2 ماه از حادثه نگذشته, اومدن اثرات حادثه رو بر مردمشون بررسی کردن و به این سرعت هم به فارسی ترجمه شده......در کمال تعجب دوستمون جواب داد: این کتاب رو آمریکایی ها ننوشتن, بلکه اسم کتابیه که دارم خودم مینویسم, تعجب ما این دفعه بیشتر شد, چون میدونستیم که این دوست ما تا الان یه کتاب جامعه شناسی نخونده, یه آمریکایی رو هم از نزدیک ندیده, زبان اینگلیسی هم اصلا بلد نیست, تازه چون دانشجوی لیسانسه, به اینترنت هم دسترسی نداره( اون موقع مثل الان اینترنت عمومی نشده بود) و از همه مهمتر اینکه همه بچه های دور و برش تو رو دربایستی گیر کرده بودن و داشتن کارش رو تایید میکردند و وقتی ما با سئوالامون سعی کردیم اون از توهم درش بیاریم, از دستمون ناراحت شد, چون فکر میکرد داریم توانمندیهای کم نظیرش رو زیر سئوال میبریم .......
بعدِ اینکه ازش فاصله گرفتیم بهزاد گفت خیلی بهش نخندید همه ما یه خورده از این "توهم های قهوه خونه ای" داریم فقط فرق ما با این بیچاره در حجم توهمه.......

Thursday, February 2, 2012

تحریم اقتصادی یک روستا

یکی از مشکل ترین کارهای مربوط به انجام پروژه های انتقال نفت, گاز و برق عبور دادن  این خطوط از زمینهای مردمی هست که هر کدام به دلیلی اجازه فعالیت به عوامل اجرایی نمیدن و مانع کار میشن, که اصطلاحا به این افراد "معارض" گفته میشه . دلیل مشکل بودن "رفع معارض" هم اینه که کشور ما قوانین مدرن ثبت املاک و اسناد  نداره و به این دلیل خیلی از املاک هنوز سند ندارن و به همین دلیل مالکاشون اختلافات زیادی دارن و و باید به این موارد, مشکلات مربوط به قواعد تقسیم ارث تو ایران(مثلا به زنها از ارث فقط بخش هوایی میرسه و زنها نمیتونن زمین به ارث ببرن),  مشکلاتِ باقیمانده از دوره تقسیم اراضی , مشکلات زمین های ملاکینی که بعد انقلاب توسط مردم مصادره شدن  و مشکلات ناشی از قواعد فقهی نظیر تحجیر, تسقی و .. را هم اضافه کرد. با این وجود برخی اتفاقات و خواسته های معارضین جالب و شنیدنی هست, مثلا در یکی از استانهای دلاور خیز پروژه  ای داشتیم که میخواستیم  خط انتقال برق  برای تاسیسات نفتی بکشیم و  مردم یک روستا مانع کار ما شدند چون نگران بودند که از خط انتقال ما به روستای مجاور هم برق رسانده شه!!! و بعد از اینکه رفتیم تعهد دادیم که از این خط فقط شرکت نفت استفاده میکنه و به هیچ روستایی برق نمیدیم, اجازه دادن کار رو ادامه بدیم و جالب تر این بود که مسئولین محلی میگفتن که بیش از بیست ساله که دارن تلاش میکنن به اون روستا برق برسونن و جاده بکشن ولی به دلیل اینکه روستای توی مسیر اون یکی روستا رو تحریم کرده!!! و روستای تحریم شده هم حاضر نشده از مواضع خودش کوتاه بیاد, تا حالا موفق نشدن که برق و جاده براشون بکشن....