حرفهای عادی

Friday, December 16, 2011

شاخه گلی که به محمد نوری زاد دادیم

سال 78 محمد نوری زاد به دعوت بسیج دانشجویی به دانشگاه علم و صنعت اومد و در آمفی تئاتر سخنرانی کرد و طبق عقاید اون موقعش, بر علیه جنبش دانشجوی و اصلاحات حرفهای تندی زد و سپس در معیت بچه های بسیج در حال ترک دانشگاه بود که  من و احمد نزدیک در خروجی (مقابل مسجد دانشگاه) بهش رسیدیم و  یه شاخه گل  که از پارک مقابل آمفی تئاترچیده بودیم بهش دادیم و سپس احمد بهش گفت: « آقای نوری زاد چرا اینقدر خشن فکر میکنی و عصبانی مینویسی و سخنرانی میکنی؟ من این گل رو به عنوان یه مخالف بهت تقدیم میکنم و ازتون خواهش میکنم که کمی مهربان فکر وعمل  کنی».
 فرداش نوریزاد توی  مقاله ای که کیهان چاپ کرد, نوشت : اگه عصبانیت ها کنار گذاشته بشه, میتوان  با مهربانی با یکدیگر باب گفتگو و مفاهمه رو باز کرد و به راحتی مشکلات رو حل کرد و در آخر هم  با شرح ماجرای ما,   اون مقاله رو به دانشجویی تقدیم کرد که تونسته بود به سادگی درس بزرگ مهربانی را بهش بده .......

No comments:

Post a Comment