حرفهای عادی

Thursday, January 26, 2012

دو , سه پیمانه آتش می کنیم, به سلامتیه هر چه بادا باد

غروب یه روز پاییزی که مثل سایر روزهای سه سال آخر دوره دانشجویی تو آبدارخانه انجمن با دوستان نشسته بودیم و داشتیم چای میخوردیم و وقت میگذروندیم, بچه های شورای صنفی دانشکده شیمی تماس گرفتن و گفتن که دارن شب شعری برگزار میکنن وبا اینکه سالن آمفی تئاتر پر جمعیته ولی 3-4 تا شعر درست و حسابی برای اجرا ندارن و ازم خواستن که از بچه های انجمن - که دستی تو شعر دارن- دعوت کنم تا اگه شعری آماده دارن, به شب شعر اونا برن تا کمی فضای شب شعرشون بهتر بشه و اتفاقا مصطفی فیض بخش, پرویز بابایی و چند تا از دوستانی که ذوق شاعری داشتند هم اون موقع تو انجمن نشسته بودند و به اصرار من به شب شعر رفتند و پرویز یه ورق دستش گرفت و تو راه یه چیزایی نوشت و وقتی رسیدیم منتظر موند تا مجری برنامه دعوتش کرد تا شعرش رو بخونه و وقتی رو سِن رفت,  همون تیکه کاغذ رو از جیبش دراورد و شروع کرد به خوندن شعر فی البداهه ای که آخرش اینطور تموم میشد:
................ و هگل را به خانه می آوریم 
                                                و  دو , سه پیمانه آتش می کنیم
                                                                                    به سلامتیه هر چه بادا باد
جمعیت داخل سالن پس از اینکه چند ثانیه ای ساکت شد, شروع به تشویق ممتد پرویز کرد و تا دقایقی تشویق ادامه داشت و فردای اون روز مقاله های زیادی در تفسیر این شعر پرویز نوشته شد و در محافل هنری دانشگاه, تفاسیر زیادی در خصوص تک تک کلمات شعر انجام میشد و مثلا خیلی ها استفاده بجا!!! از "هگل" رو به تفکرات یا فلسفه شاعر نسبت میدادند و این موضوع ادامه داشت و فکر میکنم هنوز هم خیلی های که اون شعر رو شنیدن تفسیرهای منحصر به فردی از این شعر دارند و این در حالی بود که وقتی از پرویز پرسیدیم که چرا "هگل" رو به خانه می آوری و مثلا "کانت " یا " دکارت " رو به خانه  نمی آوری؟  پرویز صادقانه جواب  داد: هیچ دلیل خاصی نداشت و فقط به شعرم میخورد از این واژه استفاده کردم.....
الان هم که داستان عکسهای گلشیفته و تفاسیر بعدش اتفاق افتاده, یاد ماجرای تفاسیر ملت از شعر فی البداهه پرویز میافتم, چون به احتمال زیاد, وقتی گلشیفته داشته این عکسها رو منتشر میکرده, هیچکدام از این اهداف و تفاسیر حتی به ذهنش هم نرسیده و فقط  کاری انجام داده که یه بازیگر بر اساس عرف رایج بازیگری در غرب انجام میده ولی ذهن خلاق !!! ما این کار رو تبدیل کرده  به مبارزه ای برای حقوق زنان, آزادی بیان , اعتراض به سرکوب و ..... یا برنامه ای مدون از سوی جهان غرب برای فروپاشی بنیان خانواده و اخلاق در مشرق زمین, انحراف مسیر مبارزه و .....

No comments:

Post a Comment