حرفهای عادی

Friday, January 3, 2014

آرامش های رایگان

وقتی بچه بودم موقعی که از خانه قهر میکردم به بیمارستانی نزدیک خانه مان پناه می بردم. البته بچهِ بچه هم نبودم, یک جورایی نوجوان محسوب میشدم. تلویزیون بزرگی در محل پذیرش بیمارستان گذاشته شده بود. آن دوران مثل حالا نبود که در همه جا – از قصابی تا داروخانه - تلویزیون بگذارند. در کنار همراهان بیماران می نشستم و تلویزیون تماشا میکردم. در بیشتر مواقع می شد از موهبت تفسیر سریالها و فوتبال توسط همراهانِ برخی بیماران لذت برد. گاهی هم  بین طرفداران تیم ها بحث بالا میگرفت اما  سریعا پرستاری یا مسئولی می آمد و تابلوی سکوت را نشان میداد و طرفین بحث را ساکت میکرد. تابلوی سکوت در همه جای بیمارستان نصب بود تا صدای کسی بلند نشود. انصافا هم, همه رعایت میکردند و اگر ناخواسته صدایی بلند میشد یکی زود می آمد تابلو را نشان میداد و سر و صدا را میخواباند. همه به تابلوی سکوت احترام میگذاشتند, حتی همانهایی که در خیابان یا زندگی شان کمتر به قوانین پایبند بودند. عجیب بود نه مثل خیابان پلیس بود و نه مثل مدرسه مبصر و ناظم. ولی همه به آن تابلو احترام قائل بودند.
علاقه به جای ساکت را با خودم به دانشگاه آوردم. آدم ساکتی نبودم. اتفاقا خیلی هم پرحرف و پر جنب و جوش بودم و هستم ولی همیشه دوست داشته و دارم حداقل چند ساعت از زندگیم را در محل ساکتی باشم. در دانشگاه ما محل ساکت و خلوت زیاد بود اما هیچ جا به گَرد کتابخانه بخش معارف نمی رسید. در بخش معارف یک کتابخانه ای بود که در آن پرنده پر نمیزد. دانشگاه ما یک دانشگاه فنی بود و کمتر کسی علاقه داشت به این کتابخانه مراجعه کند. پاتوق من برای خلوت کردن آنجا بود. یادش بخیر, انصافا خوب جایی بود. خلاصه!  این علاقه موسمی به مکانهای ساکت را با خود همراه دارم. یک بار که این علاقه را برای دوستانی تعریف میکردم یکی از آنها به شوخی گفت: « فکر میکردم این خُل و چِل بازی ها را فقط مدیر عامل ما در می آورد. اگر خیلی به سکوت علاقه داری بیا با مدیرعامل مان آشنایت کنم تا به همراهش بروی در کلینیک های سکوت ثبت نام کنی. او هر سال چند بار در دوره های سکوت شرکت میکند. اوائل دوره اش سه روزه بود, بعدا یک هفته ای شد. الان 15 روزه است و می گوید در دوره پیش رفته یک ماه می روند به نپال تا از سکوت کوهستانهای هیمالیا لذت ببرند. در مدت دوره هم نباید یک کلمه حرف بزنند اگر هم کاری داشتند یا چیزی می خواستند باید روی کاغذ بنویسید. مدیر عاملشان می گوید این تمرین سکوت باعث میشود که در درونش غوطه ور شود و با خودش خلوت کند. روحیه اش پالایش میشود و در نهایت درونش آرام میگیرد.»
شاید یک روزی در این دوره ها ثبت نام کنم ولی عجالتا تصمیم گرفته ام هر شب که به خانه می آیم 30 دقیقه آرام بگیرم. تلویزیون, اینترنت و چیزهای دیگر را کنار بگذارم و در تاریکی ساکت بنشینم.

No comments:

Post a Comment