حرفهای عادی

Sunday, May 27, 2012

شجريان و شاهين نجفي

حدودِ دو سال پيش بود كه تو تاكسي كنار دختر جواني نشسته بودم و روزنامه اي ميخوندم كه توي صفحه سياسي( و نه هنري) اخبار مربوط به استاد شجريان رو پوشش داده بود و پيش بيني كرده بود كه دعاي " ربناي شجريان" به دليل انتقادهاي شجريان پخش نميشه و براي كارهاي استاد مجوز پخش صادر نخواهد شد و بحثي بين مسافرها در مخالفت با برخوردهاي سياسي با استاد شروع شد و بحث ادامه داشت تا اينكه دختره كنار من پياده شد، همين كه دختره پياده شد، رانندهِ تاكسي كه حدوداً ٢٠ ساله بود، يه خميازه بلندي كشيد و گفت:"آخيش راحت شديما، شجريان ديگه كيه، قديمي شده، ميخوان " ربنا"ش رو پخش كنن، ميخوان نكن، ما كه اصلا به اين موسيقي ها گوش نميديم، الان يه آهنگ مَشدي كه عشقه منه براتون ميزارم تا حال كنيد و بعدش ضبط ماشينش رو روشن كرد و أهنگي با صداي خواننده اي به اسم شاهين نجفي كه اتفاقاً خيلي هم خوش صدا نبود پخش كرد كه مملو از حرفهاي ركيك و گاهي هم فحش و توهين به خواننده هاي لوس آنجلسي به اسم "مطربان ميهن فروش" بود و اينطور بود كه با شاهين نجفي جنجالي اشنا شدم و چند ماه پيش بيني ها درست از كار درآمد و دعاي ربنا در ميان سكوت علما و قشرهاي مذهبي از تلويزيون حذف شد، موضوع گذشت تا اينكه داستن "آهنگ امام نقي" پيشامد و ديدم كه متوليان مذهبي چگونه با حذف امثال شجريان و دعاي ربناي استاد، به راحتي مرزهاي اعتقادي خودشون رو بدون ژنرال و دفاع رها كردند و الان بايد كساني كه براي معلول حكم صادر ميكنن، قبلش بايد براي خودشون حكم صادر كنن، كه چرا در مقابل حذف دعاي ربنا سكوت كردند.

No comments:

Post a Comment