حرفهای عادی

Thursday, September 13, 2012

نگرانی ها

یکی از راننده های شرکت ما خیلی ادعای "راننده بودن" میکنه و همین که تو ماشینش میشینم شروع میکنه به بحث فنی در مورد اجزاء ماشین و موتورش و منم با اینکه تقریبا از ماشین به اندازه "گاو" از "لوکوموتیو" سر در میارم ولی برای حفظ آبروی جامعه مهندسین, تلاش میکنم کم نیارام و با هنر شُومنی که از دوران دانشگاه به ارث بردم  تو بحثا همراهیش میکنم و نشون میدم که آدم واردی هستم و اونم احساس میکنه که یه همدل پیدا کرده و با هم کلی حرف برای گفتن پیدا میکنیم, مثلا یه تیکه کلام داره که وقتی یه ماشین میره جلوش و آروم حرکت میکنه و بهش راه نمیده, غُر میزنه و میگه: "مهندس!! می بینی؟ ماشین قسطی و گواهینامه هم پولی, همین میشه دیگه", منم با کمی مِن و مِن حرفش رو تایید میکنم ولی همش نگرانم روزی برسه که بدونه ماشینم قسطیه و گواهینامه ام هم پولی.......

No comments:

Post a Comment