من هر روز صبح وقتی بیدار میشم طبق
عادت چشام رو باز نکرده موبایلم رو از رو میز کنار تخت برمیدارم و انگار که منتظر
خبر مهم و جدیدی باشم, همه خبرهای جدید( از 5 ساعت قبل) رو از گوگل ریدر(Google reader)چک میکنم, چند تا از مهم هاش رو که خوندنش وقت بیشتری میگیره میفرستم
رو اپلیکشن Pocket تا تو مسیر به صورت Off-line بخونم, بعد از تخت پا میشم, زیر کتری
رو روشن میکنم, میرم حموم, ابتدا با ماشین ریش تراش صورتم رو اصلاح میکنم و بعدش یه
دوش 5 دقیقه ای میگیرم, میام بیرون و با آب کتری که دیگه جوش اومده, چای دم میکنم
و دوباره برمیگردم حموم و با تیغ ریش تراشی موهای زیر گلوم رو - که ماشین خوب
اصلاح نکرده - مجددا اصلاح و موهام رو مرتب میکنم, به سراغ چای تازه دم رفته و تو
یه لیوان بزرگ چایی میریزم, کتری رو خاموش و لب تاپ رو روشن میکنم؛ تا لب تاپ بالا
بیاد و چای سرد بشه لباسهای بیرونم رو میپوشم, یه شیرینی برمیدارم وهمزمان با
خوردن چای و شیرینی فیس بوکم رو تا 7:45 به
صورت سرپایی چک میکنم , لب تاپ رو خاموش میکنم واز خونه بیرون میام تا بتونم به
صبحانه کاری!!! شرکت – که تا ساعت 8:15 تشکیل میشه - برسم, این داستان تا پایان
روز ادامه داره, یه سری کارهای تکراری (به اسم برنامه ریزی شده) انجام میدم و
حرفهای تکراری میزنم و روز بعد, روز قبل رو تکرار میکنم ولی اطرافیان (شاید هم
خودم) اصلا این تکرار رو نمی فهمند و تنها متوجه کُت تک قهوه ای یا طوسی تکراری من
میشن , کُت هایی که دیگه رنگ و نوعشون جزئی از زندگی من شدن و مثل معلم های
سالخورده فیزیک یا شیمی دبیرستانمون که همیشه یه کُت تک چهارخونه قهوه ای یا طوسی میپوشیدند,
من هم به یکی دو تاشون عادت کردم و با اینکه هر سال کت و شلوارهای جدیدی میخرم یا
میدوزم ولی از کُت های سوگلیم نمی تونم دست بردارم و باز اونا رو میپوشم........
No comments:
Post a Comment