حرفهای عادی

Monday, January 7, 2013

تکرار

 من هر روز صبح وقتی بیدار میشم طبق عادت چشام رو باز نکرده موبایلم رو از رو میز کنار تخت برمیدارم و انگار که منتظر خبر مهم و جدیدی باشم, همه خبرهای جدید( از 5 ساعت قبل) رو از  گوگل ریدر(Google reader)چک میکنم, چند تا  از مهم هاش رو که خوندنش وقت بیشتری میگیره میفرستم رو اپلیکشن Pocket  تا تو مسیر به صورت Off-line بخونم, بعد از تخت پا میشم, زیر کتری رو روشن میکنم, میرم حموم, ابتدا با ماشین ریش تراش صورتم رو اصلاح میکنم و بعدش یه دوش 5 دقیقه ای میگیرم, میام بیرون و با آب کتری که دیگه جوش اومده, چای دم میکنم و دوباره برمیگردم حموم و با تیغ ریش تراشی موهای زیر گلوم رو - که ماشین خوب اصلاح نکرده - مجددا اصلاح و موهام رو مرتب میکنم, به سراغ چای تازه دم رفته و تو یه لیوان بزرگ چایی میریزم, کتری رو خاموش و لب تاپ رو روشن میکنم؛ تا لب تاپ بالا بیاد و چای سرد بشه لباسهای بیرونم رو میپوشم, یه شیرینی برمیدارم وهمزمان با خوردن چای و شیرینی فیس بوکم  رو تا 7:45 به صورت سرپایی چک میکنم , لب تاپ رو خاموش میکنم واز خونه بیرون میام تا بتونم به صبحانه کاری!!! شرکت – که تا ساعت 8:15 تشکیل میشه - برسم, این داستان تا پایان روز ادامه داره, یه سری کارهای تکراری (به اسم برنامه ریزی شده) انجام میدم و حرفهای تکراری میزنم و روز بعد, روز قبل رو تکرار میکنم ولی اطرافیان (شاید هم خودم) اصلا این تکرار رو نمی فهمند و تنها متوجه کُت تک قهوه ای یا طوسی تکراری من میشن , کُت هایی که دیگه رنگ و نوعشون جزئی از زندگی من شدن و مثل معلم های سالخورده فیزیک یا شیمی دبیرستانمون که همیشه یه کُت تک چهارخونه قهوه ای یا طوسی میپوشیدند, من هم به یکی دو تاشون عادت کردم و با اینکه هر سال کت و شلوارهای جدیدی میخرم یا میدوزم ولی از کُت های سوگلیم نمی تونم دست بردارم و باز اونا رو میپوشم........

No comments:

Post a Comment