حرفهای عادی

Thursday, September 5, 2013

جذب کاذب سرمایه

گذری به ارتفاعات شمال شرق تهران یا انتهای غربی اتوبان همت نشان می دهد این مناطق مملو از پروژه های ساخت و ساز با ابعاد بزرگ شده است, مجموعه هایی عظیم تجاری و مسکونی که ارزش مالی بعضی از آنها میتواند به تنهایی معادل هزینه ساخت یک پالایشگاه یا توسعه یک میدان متوسط نفت یا گاز باشد؛ حجم زیاد ساخت و سازها نشان میدهد که سرمایه فعلی بانکها و سرمایه داران به سمت این بخش از اقتصاد سوق پیدا کرده است, سرمایه هایی که صاحبانش از بازار اشباع مسکن اطلاع دارند و با وجود افزایش آمار خانه های خالی در شهرهای بزرگ باز هم ریسک سرمایه گذاری در این بخش را پذیرفته اند و به این سرمایه گذاری ادامه میدهند؛ فارغ از اینکه این اتفاق چه اثرات سوئی بر قیمت مسکن و افزایش نرخ سالانه آن ایجاد میکند نشان میدهد که دولت در هدایت سرمایه ها به بخش هایی نظیر تولید یا انرژی که نیاز شدیدی به منابع مالی در آن بخشها دارد موفق نبوده است, این موضوع دلایل زیادی دارد ولی مهمترین دلیل آن سختی کار با ادارات و سازمانهای دولتی میباشد؛ سازمانهایی که همواره به دلیل وصل بودن به خزانه نفتی خود را بی نیاز از سرمایه های خارج سازمان می دیدند و همیشه نقش توزیع کننده پول را به عهده داشتند و اکنون برایشان از نظر روانی و مسئولیتی خیلی مشکل است که بتوانند عادات قبلی را ترک کرده و از موضع خان و خزانه دار کوتاه بیایند, لذا علی رغم شعارهایشان هنوز نتوانسته اند قوانینی شفاف که منافع دو طرف را به روشنی مشخص کنند برای جذب سرمایه تدوین و سپس اجرا کنند و به دلیل نبود قانون شفاف و همچنین نبود شرایط روانی در سازمانها شاهد هستیم که شرکتهای سرمایه گذاری برای اینکه فرصت ورود به بخش نفت و گاز را داشته باشند سالها با متولیان امر مذاکره میکنند و در نهایت با وجود اینکه هزینه های زیاد برای مطالعه و طراحی اولیه صرف کرده اند بدون گرفتن نتیجه ناچار به انصراف میشوند و حتی گاهی اوقات که موفق میشوند توافقات مالی و فنی را نهایی کنند عوامل سیاسی داخلی و خارجی از ابهامات قانونی و شبه قانونی استفاده میکنند و مانع از نهایی شدن قرارداد میگردند؛ آنچه مسلّم است سرمایه تمایل به افزایش و سود دارد بنابراین به هر جایی که احساس کند پتانسیل افزایش دارد و امنیت آن تضمین میشود روان خواهد شد بنابراین اکنون که کشور از حیث نیاز به منابع مالی در شرایط دشواری قرار دارد بایستی شرایطی فراهم کرد تا مسیر سرمایه ها از بازارهای نظیر مسکن, طلا و ارز به سمت توسعه نفت و گاز تغییر یابد و برای اینکار بایستی در مرحله اول قوانین شفافی با استفاده از تجربه سایر کشورها در جذب سرمایه خارجی و داخلی تصویب شود تا امکان ایجاد ابهامات در افکار عمومی کاسته شود و از سوی دیگر تلاش شود افرادی در راس تصمیم گیرندگان جذب سرمایه قرار گیرند که به اهمیت جذب سرمایه آگاه باشند و برای اینکار آموزش اداری و شخصیتی لازم را دیده باشند و بدانند که  سرمایه گذار را شاید بشود یک بار پشت در اتاق سازمانی معطل کرد و منتظر گذاشت اما تکرار اینکار برای بار دوم موجب میشود که سرمایه مسیرش را به سمتی تغییر دهد که نیازی به معطلی نداشته باشد و اگر کسی منتظر ماند قطعا نه پولی آورده است و نه سرمایه ای دارد که ما آن را جذب کنیم بلکه آمده است تا به اسم سرمایه گذار منابع خودمان را از جیبی به جیبی دیگر انتقال دهد, اتفاقی که گاهی اوقات در صنعت نفت  دیده میشود؛ شرکتهایی که روی کاغذ سرمایه می اورند ولی در حقیقت  منابع حاصل از فروش نفت را مجددا در اختیار نفت قرار میدهند تا بتوانند از مزایای سرمایه گذاری در نفت برای واگذاری قراردادها بدون انجام مناقصه استفاده کنند؛ نه پولی می آورند و نه پولی می برند, فقط آمار جذب سرمایه را به صورت کاذب افزایش میدهند.

No comments:

Post a Comment