حرفهای عادی

Tuesday, July 24, 2012

داستان مرغداری ما


سالها بود که پدر ما تلاش میکرد مجوز یک واحد مرغداری رو تو اراک بگیره و تو این کار وارد بشه, ولی اون موقع مجوز مرغداری محدود بود وسهمیه اش به از ما بهترون اختصاص داده میشد, این بود که وقتی سال 79 یکی از مرغدارهای اراک فوت شد و ورّاث اون تصمیم گرفتن مرغداریشون رو بفروشن, پدر ما با کلی ذوق و شوق به قیمتی بالاتر از عرف اون موقع مرغداری رو خرید  و برای دون, جوجه و خود مرغداری  در حدود 80 میلیون تومان هزینه کرد, که تو اون سال هر مترمربع آپارتمان توی سعادت آباد تهران در حدود 150 هزار تومان بود .....
سال اول وضعیت خیلی بد نبود و با چرخیدن چرخ مرغداری در حدود 12 نفر کارگر و راننده تو مرغداری مشغول کار بودند ولی سال بعد, اوضاع بدتر شد و هر وقت که قیمت تخم مرغ بالا میرفت, دولت صادرات رو متوقف میکرد و وقتی که قیمت پایین        می اومد, حمایتی از مرغدارها نمی کرد, طوری که در یک دوره جوجه ریزی,  اگه قیمت تمام شده تخم مرغ 100 در می اومد, به سختی میتونستیم به قیمت 50 بفروشیم و چون در این صنعت نمیشه مثل کارخانه ها درِ کارخونه رو بست و جلوی ضرر بیشتر رو گرفت, ناچار بودیم برای زنده ماندن مرغ ها بهشون دون و آب بدیم و اونا هم تولید رو ادامه میدادند و این طور بود که زیان مرغدارها به صورت پیوسته ادامه داشت و خیلی از مرغدارها ورشکست شدند و ناچار شدند, مرغهای تخم گذارِ ارزشمندشون رو به قیمت مرغ پیر گوشتی به کشتارگاهها بفروشند وبانکها هم خیلی از مرغداریها رو به دلیل اینکه مالکاشون نتونستن وامهاشون رو باز پرداخت کنند, مصادره کردند و تجمع مرغدارن در مقابل مجلس و وزارت جهاد ثمری براشون نداشت و در نتیجه این اتفاقات مرغداریهای زیادی تعطیل شدند و کارگران زیادی بیکار شدند و ما هم در مرغداری رو بستیم و بالاخره سال پیش, پس از سالها که پدرم حاضر نبود مرغداری رو بفروشه تا کسِ دیگه ای دچار دردسر نشه, راضی شد مرغداری رو به قیمت 75 میلیون بفروشه...
الان هم که مرغدارن بیچاره قیمت دون و سِرم و ذرت رو به نرخ بالا خرید کردند و قیمت مرغ بالا رفته, دولت ساده ترین راه رو برای رفع بحران پیدا کرده و با آزاد کردن واردات مرغ و به قیمت ورشکستگی هزاران مرغدار و بیکاری صدها هزار کارگر تلاش کرده تا به صورت مقطعی مشکل مرغ رو حل کنه.....

No comments:

Post a Comment