حرفهای عادی

Saturday, March 2, 2013

جاذبه و دافعه

جاذبه و دافعه دو روی یک سکهِ "خاصیت" اند, نوشته ای که دافعه نداشته باشه نمی تواند جاذبه هم داشته باشه, آدمها هم همینطور, مدیران هم؛ نمیشه یکی پیدا بشه که محبوب دِل همه باشه, محبوبیت هزینه داره که شاید مهمترین هزینه اش, منفور بودن جایی دیگه است, یه نوشته ای که طرفدار زیادی داره, قطعا جای دیگر یکی رو زیر انتفادی سختی گرفته و کینه ای برافروخته ؛ هیچ وقت نوشته ای که به کسی گیر نداده رو دوست نداشتم و نخوندم, نوشته باید مدعی کسی باشه, نوشته باید کسی رو ناراحت کنه, نوشته ای که ناراحتی ایجاد نکنه نمی توانه خیلی با ارزش باشه, شبیه آدمهای بی "خاصیت" میشه, آدمهای که از همه تعریف و تمجید میکنن و وارد چالش با کسی نمیشن, تنها "خاصیت" این آدما پُر کردن وقته, مثل نشریاتی که شرکتهای دولتی چاپ میکنن؛ همه اش تبلیغ و تمجید, با کاغذهای رنگی و گلاسه که مملو از گزارشها و مصاحبه های سفارشی هست, به هیچ دردی نمیخورن, فقط حس تمجید خواهی یه سری مدیر یا مسئول رو ارضا میکنن؛ هیچ وقت نخواهید که آدم بی "خاصیتی" باشید و نخواهید که اطرافیانتان هم بی "خاصیت" باشن, هزینهِ "خاصیت" رو باید داد, شاید حذف بشید و شاید هم حذف کنید, "خاصیت" هزینه دارد, هزینه رو باید دید و داد....

No comments:

Post a Comment