حرفهای عادی

Thursday, June 27, 2013

صنعت به زبان ساده

امروز رفته بودم تعمیرگاه مکانیکی؛ شاگرد مکانیک با لباس کثیف و دستهای روغنی تلفن سیاه و قدیمی تعمیرگاه رو دستش گرفته بود و با صدای بلند با یکی از دوستاش حرف میزد که ظاهرا تازه ماشین خریده بود و داشت راهنمایش میکرد؛ صداش اونقدر بلند بود که همهِ حرفاشون رو میشد تو شلوغی تعمیرگاه شنید؛ یک دفعه با صدای بلندتر از قبل گفت: « خیلی احمقی, احمق!! به حرف آدم که گوش نمیدی؛ بهت گفته بودم ماشینی بخر که مدلش از 85 پایین تر باشه!!! اینا هر چی آشغال پیدا کردن تو این سالها گذاشتن تو ماشیناشون» بعد با دستش به یکی از مشتریاش اشاره کرد و گفت:« بیا این بدبخت رو نگاه کنه, مثلا رفته ماشین صفر خریده, هنوز شش ماه نگذشته , تسمه تایم پاره کرده و کمِ کم 2 میلیون خرج رو دستش گذاشته...»

No comments:

Post a Comment