حرفهای عادی

Sunday, July 28, 2013

سبیل های آتشین

سالهای گذشته یکی از مشکلاتی که بچه های 18-19ساله داشتند آن بود که سبیلشون رو چیکار بکنند، بزنند یا بزارن بمونه،  البته اگه زودتر تصمیم گیری میکردند مواجهه با مشکل ساده تر بود چون تراشیدن چند تار کم پشت که اصلا سبیل محسوب نمی شد خیلی راحت تر از وقتی بود که همه به قيافه آدم با سبیل های پرپشت عادت کرده بودند، ما که این مرحله از زندگی رو توی خوابگاه و درخیل عظیم دوستان در مرحله انتخاب راه سبیل بودیم شاهد کلنجارهای فردی یا جمعی زیادی براى انتخاب راه بوده ایم، مثلاً دوستی داشتیم اهل کردستان که هم اتاقی هایش به زور سبیلش را تراشیدند و اون بیچاره هم تا ماهها از ترس نمیتوانست به شهرشان برود، البته خود من هم بار اولی که سبیلم رو به اصرار دوستانم تراشیدم چند هفته خجالت میکشیدم به اراک بروم تازه همونطور که اولش گفتم، همچین سبیلی هم نداشتیم و اصلا این تغییر  به چشم کسی نیامد، الغرض اینها رو گفتم تا به خبر ناراحت کننده ای که هفته پیش شنیدم برسم، ظاهرا هفته گذشته در یکی از زندانهای همدان "سبیل" یکی از دراویش یارسان )اهل حق) را می تراشند واز انجاییکه درفرقه این دراویش سبیل اهمیت زیادی دارد دو نفر از اهالی این فرقه به فرمانداری همدان مراجعه میکنند و در اعتراض به این موضوع، خودشان را به آتش میکشند که متاسفانه یکی از این دو نفر جانش را از دست می دهد، حالا یکی نیست به زندانبان خاطی بگه مرد حسابی سبیل اون بیچاره چه کار میتونست به تو وامنیت تو داشته باشه که تراشیدیش و البته این اتفاق نشون میده که حالا حالا ها تو این مملکت نیاز به آموزش و ارتقای فرهنگی داریم، چون کسی که به خاطر یک سبیل خودش را میکشه، اگه یه روز به قدرت برسه این ظرفیت و منطق رو داره که بقیه رو به خاطر نداشتن سبیل به مرگ محکوم کنه. ...

پ. ن: اطلاعات من از دراویش خیلی محدود وتقریبا ناچیز است.

No comments:

Post a Comment