حرفهای عادی

Thursday, October 3, 2013

هواداران آسمانی

خدا بیامرز تونی اسکات یک فیلم ساخته که اسمش "هوادار" است. من هر وقت یک آدم متعصبِ افراطی میبینم که به شدت از یک تیم یا مرام یا گروهی طرفداری میکند یاد این فیلم می افتم. داستان فیلم در مورد یک هوادار بیسبال به نام گیل(رابردت دنیرو) که به شدت طرفدار یک تیم بیسبال و بازیکن جدیدش بابی ریبورن(ویزلی اسنایپز) هست, گیل که یک پسر 10 ساله دارد از زنش طلاق گرفته و شغل و زندگیش را پای بیسبال گذاشته است مدام جمله اي را تكرار مي كند: « بيسبال از زندگي مهمتر است» اما تیم و بازیکن مورد علاقه اش (بابی) فصل خوبی ندارند و نمی توانند نتیجه بگیرند. او تلاش میکند که به هر نحو شده به بابی کمک کند تا به روزهای اوجش برگردد. ولی در این راه دردسرهای زیادی را برای خود, تیم و بابی درست میکند تا اینکه در صحنه ای از فیلم متوجه میشود آنقدر که بیسبال و بابی برایش مهم است برای بابی بُرد تیم, بیسبال و هواداران اهمیت ندارد و این چیزها تنها بخشی از زندگی بابی است که بابی حاضر نمیشود حتی به خاطر آنها از قسمتهای کوچک و کم اهمیت زندگی و خانواده اش بگذرد؛ این لحظه, لحظه فرو ریختن تمام باورها و ارزشهای گیل است, ارزشهایی که به خاطر آنها کار, زندگی و فرزندش را از دست داده است, پشیمانی شروع میشود و حس تنفر به همان شدت هواداری آغاز میگردد. برای انتقام فرزند بابی را گروگان میگیرد و تهدید میکند اگر بابی در بازی بیسبال امتیاز نگیرد فرزندش را خواهد کشت و در مقابل اصرار بابی برای آزادی فرزندش میگوید:« بیسبال همه زندگی من بود حالا باید همه زندگی تو هم باشد» .....
این روزها که روابط ایران و آمریکا در مسیر جدیدی افتاده است حالِ بیشتر دوستان "اصولگرای مخالف مذاکره با آمریکا"  شباهت زیادی به حال گیل پس از فهمیدن واقعیت هواداری دارد. این حال و شوک را می توان در صفحات فیس بوک, وبلاگها یا حرفهایشان دید. حرفهای که از جنس جدایی و نفرین است. کسانی که سالها یاد گرفته بودند باید با آمریکا دشمنی کنند و به این دشمنی افتخار میکردند و با مرور زمان این موضوع فرعی به موضوعی اصلی در فکر و زندگیشان تبدیل شده بود امروز به سختی می توانند مذاکره با "شیطان بزرگ" را هضم کنند لذا بهتر است کسانی که سالها این فکر را در جامعه تولید و توزیع میکردند  اولا, خیلی زود دست به کار شده و قبل از این که هوادارانشان دست به کارهای خطرناکی بزنند آنان راتوجیه کرده و برایشان توضیح دهند که اتفاق خاصی نیفتاده است که اینگونه دست به لعن و نفرین زده اند. دوما, برای آینده هم درس بگیرند و کارهای و مسائل زمینی را به باورهای آسمانی پیوند ندهند تا در صورتی که  ناگزیر بودند از آسمانها فرود بیایند و در زمین کارها را حل و فصل کنند, هواداران متعصب شان به دشمنان قسم خورده برایشان تبدیل نشوند.

No comments:

Post a Comment