حرفهای عادی

Saturday, February 2, 2013

تغییر

یه معلم ادبیات داشتیم که مطابق خط کشهای اون موقع حزب اللهی محسوب میشد و بعد از مدرسه میرفت تو کارگاههای ساختمانی گچ کاری می کرد, به همین دلیل هم  بچه ها اون رو به اسم "حبیب گچ کار" میشناخنتد, البته ایشون علاقه زیادی به سیاست داشت و و تعاریف خیلی خاص و منحصر به فردی از مفاهیم سیاسی ارائه میکرد, مثلا می گفت کمونیسم معادلِ "یونجه – جفتک – طویله" هست, چون کمونیست ها فقط به فکر مسائل مادی مثل خوردن, کارهای  جنسی و مسکن هستند و به مفاهیم معنوی توجهی ندارند و بعدش زود شعر سعدی رو با صدای بلند تکرار میکرد و میگفت:
"خور و خواب و خشم و شهوت, شغبست و جهل و ظلمت, حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت"
الان نمی دونم کجاست و چیکار میکنه ولی مطمئنم یا کمونیست شده یا تعریفش از کمونیسم تغییر کرده, چون احتمالا از کله صبح تا شام کار میکنه و این در و اون در میزنه تا بتونه یه لقمه نونی به دست بیاره و با زن و بچه اش زیر یک سقف اون نون رو بخوره...

No comments:

Post a Comment