حرفهای عادی

Friday, February 1, 2013

اسکروچ و سال کاه

همه اسکروچ صداش میکنن, البته خودش هم بدش نمیاد, البته مثل اسکروچی که فیلمش رو دیدیم پولدارنیست, کارمند یکی از ادارت دولتی هست, وضعیت مالی معمولی در حد کارمندی داره, از هر سازمان و ارگانی که فکر کنید وام کارمندی( نه میلیاردی) گرفته, چون بابای خدا بیامرزش که اونم حقوق بگیر یه شرکت بزرگ بوده بهش گفته " حقوق بگیر جماعت به وام زنده است" و وصیت کرده تا میتونه وام بگیره ؛ کل وسایل خونه اش رو قسطی خریده و در طول ماه هم از همه قرض میگیره و به همه بدهکاری داره ولی همین که حقوقش رو میگیره, اول قرضا و قسطاش رو میده چون معتقده که آدم خوش حساب شریک مال مردمه وبعدش تا آخرین ریالِ  ته مونده حقوقش رو سکه, اگه سکه نشد, نیم و اگه نیم  نشد ربع و اگه ربع نشد, طلا گرمی و اگه نشد نقره میخره و مارتان رسیدن به پایان ماه شروع میشه, چون دلش نمی آید سکه هاش رو بفروشه, خرجی هم نمیکنه و اگه مجبور بشه که چیزی بخره, مثلا اگه بخواد یه سنگک بخره از بقیه قرض میکنه, معمولا مسیرهای کوتاه رو پیاده میره, از تاکسی کم استفاده میکنه و کرایه اتوبوس ها رو می پیچونه, مهمونی نمی گیره و مهمونی نمیره, خلاصه کلی تلاش میکنه تا جایی که امکان داره, سکه ای نفروشه و همش میگه   سکه ای که امروز می فروشیم رو نمی تونیم فردا با همین نرخ بخریم و ....
ما همیشه اسکروچ مان رو مسخره میکردیم و بهش می خندیدیم ولی چند وقته که اوضاع تغییر کرده, استادای اقتصاد میگن پول نقد نگه ندارید, حتی شده کاه بخرید و انبار کنید ولی نقد نباشید که هر روز ارزش پولتان کم میشود, توصیه ای که اسکروچ, ماه ها قبل از این اساتید میدونست و انجام میداد و توش تخصص و تجربه داره, حالا کم کم اسکروچ داره تبدیل به الگو میشه و خیلی ها میرن پیشش چیز یاد بگیرن, همه کسایی که میشناسم سعی میکنن مثل اون رفتار کنن و کمترین دارایی نقدیشون رو به طلا یا کالا تبدیل میکنن و در حادترین شرایطِ نیاز هم راضی نمی شن این کالا یا طلا رو تبدیل به ریال کنن و اگه شرایط همین جور ادامه پیدا کنه, همه تبدیل به "بچه اسکروچ" میشیم و احتمال داره اسکروچ ما هم جایزه نوبل اقتصاد رو بگیره....

No comments:

Post a Comment